یادم نیست
طلوع اولین گل سرخ بود یا غروب آخرین نرگس زرد ؟! که پروانه ها تو را در من سرودند یادم نیست اولین شعرم را برای تو که باران کجا می خواند و پنجره ها فهمیدند یادم نیست کدام شب بو از خواب عطر تو پرید که سیب ها دانستند یادم نیست با جنون کدامین بید نیمکت ها را برای تو چیدند یادم نیست من تو را کی دیده ام در ملاقات های شکسته که من همیشه بوده ام و تو همیشه نیامدی یادم نیست ای عشق ناشناس کدام گریه تو را رو به روی من نشاند که دست هیچ خیالی جرأت نمی کند از گونه های عاشقم تو را پاک کند و می اندیشم از کی تو را خواسته ام ؟! و من یادم نیست !

نظرات شما عزیزان:

.gif)

لحظه هاي با تو ديدن و هيچ نگفتن چه زود گذشت
حس عجيبي بود من و تو با هم و در کنار هم
ولي جدا از هم
چه حقيقتي در پس اين پرده بود
که تو از بر ملا کردنش ابا داشتي
و من براي جاودانگي اش لحظه شماري
تو را چه مى شد اي دقيانوس زمان
مرا با خود به کجا بردي؟
صداي طرب وسازو آواز مى آمد
اما
اما من بي خبر پاک و خالص
چون کودک خقته در آغوش مادر تو را نمي ستايم
چون ستودني نيستي
تو را نفرين نميکنم
چون نابودشدني هستي
مرا با خود کجا بردي اي يزيد زمان؟
دلم آرام بود و صدايت در گوشم نجوا مي کرد
ومن آرام اما چه صدادار!
غرور لحظه هايم را شکستي
تو را دوست مي دارم
هر چند لحظه هاي سکوتم را با نگاهت معنا نکردي
برايت دعا مي کنم
از درگاه آن ذات يگانه
که همه محتاج دعاييم باشد
باشد زماني که هر دو
در پيشگاه ذات باريتعالي
پاسخگوي چرا هاي ديروز و اماهاي فردا باشيم

مهم اینه ک یادت بمونه ک چشمات فقط اونو ببینه...!!!